بعضی وقتا واسه پسرم یه چیزی میخرم ، لباسی اسباب بازی چیزی .
یا مثلا میریم پارک یا سینما یا یه تفریحی ..
دلم می خواد خوشحالش کنم. ولی بعد میاد و یه ایرادی میگره که من دوست نداشتم یا اصلا خوش نگذشت . یادمه آخرین باری که رفتیم شمال بندر انزلی مدام تو سفر غر میزد . با اینکه ویلا و .. همه چیز عالی بودن.. دلم میگیره که حیف این همه زیبایی و نعمت که در اختیارش هست ولی قدرش را نمیدونه ..
بعضی وقتا میگم نکنه همه ایراد ها و خرده هایی که به این دنیای میگیریم مثه ایراد های پسرمه . یه عینک دودی زدیم که رنگ های شاد و پرانرژی اطرافمون را نمیبینیم.
خدایا کمکمان کن که همیشه دنبال عشق و خوبی در زندگی مون باشیم