آزاد و رها

همه ما تجربه ها و بحران های مشابه داریم که خواندنش دید جدیدی بهتون میده .... شما تنها نیستین.....خوش اومدین

آزاد و رها

همه ما تجربه ها و بحران های مشابه داریم که خواندنش دید جدیدی بهتون میده .... شما تنها نیستین.....خوش اومدین

عذاب وجدان

یه مادر که باشی هر تایمی که واسه خودت یا کارت میگذاری ته دلت از خودت می پرسی حالا نکنه دارم از بچه یا خونه ام کم میگذارم ؟ واسه همین همیشه یه حس تلخی باهاته . 

دیشب همسرجان تصمیم به مطالعه داشت با اینکه پسرم میخواست تو پذیرایی بخوابه روبه رو پذیرایی بخوابه ،و روی نور خیلی حساسه  گفت می خوام روی میز جزیره درس بخوانم و چراغ آشپزخونه را روشن گذاشت  با اینکه مطمِین بود پسرم با چراغ روشن خوابش نمی بره . در عین حال اتاق خواب پسرم خالی بود و میتوانست بره اونجا درسش را بخوانه.  من که مداخله نکردم و رفتم خوابیدم ولی یه لحظه فک کردم من عمرا همچین کاری بکنم . بارها شده با اینکه کار تایپ داشتم واسه اینکه پسرم زود بخوابه منم باهاش می خوابم و به خودم میگم صبح زود بیدار میشوم و کارمو جبران می کنم. 


دارم فک میکنم چقدر از خودم گذشتم و چرا حس عذاب وجدان میکنم اگه بخوام بیشتر کار کنم ؟  

میترسم بعدها پشمون بشم و اصلا این ملاحظات  من اونقدر که فک میکنم تاثیری در زندگی افراد خانواده ام نداره و بیخودی شده سرعتگیر تلاشهام ...

اینم بگم که در مسیر تغییرهام هستما ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد