خدایا ممنون که شادی و لبخند را آفریدی. اینجوری زندگی باحالتره
1- یه نیم ساعت فقط روی مقاله ام کار کردم بقیه اشو بیخودی توی گوگل بودم که سونو پیش کی برم. فک کنم پیش دکتر نشاطفر برم
2- امروز رفتم پیش متخصص زنان ، یه دختر خیلی کم سن و سال .ه . خوبیش اینه که توی کلینیکه نمیخواد پول ویزیت بدم . سونو و ویتامین دی و آزمایش نوشت. شاید فردا صبح برم آزمایش انجام بدم.
3- امروز از طرف دختر عمم از ترکیه واسم لباس و کاکایو فرستاده . برم زنگ بزنم ازش تشکر کنم .
4- تو مطب گفتم من حالت تهوع اینا ندارم نکنه بارداریم کنسل شده . گفت عجله نکن قرار نیست که این بارداریت مثله قبلی بشه . امیدوارم
5-امروز دوتا کار بد کردم . یکی اینکه بیخودی دروغ گفتم به یه خانم تو مطب اونم میخواست بعد مچمو بگیره که نتونست ولی خب آخه چرا دروغ الکی گفتم . من همیشه افتخار زندگیم به اینه که خیلی کم دروغ میگم . / کار دومم اینه که ریز یه دوستامو که شوهر نکرده را از قصد ناراحت کردم. البته به صورت غیرمستقیم . چند وقت پیش فهمیدم یه سناریو دروغی بهم گفته منم حرصم گرفته بود. فک کنم ضمیر ناخودآگاهم ازش انتقام گرفت. ولی خب کار بدی کردم . قرار نیست کسی بهم بدی کرد منم همون کارا بکنم . استراتژی من تنظیم فاصله اس با افراد .